جمعه 92 مهر 19 , ساعت 7:54 عصر
چقدر دلم این روزا گرفته...
چقدر تا اسم کربلا و مکه میاد دلم پر میکشه... چقدر دلم برا خیلی چیزا تنگ شده... چرا بعضی چیزا انقدر زود تموم میشه... چرا وقتی میخوای تا کسی پیشت باشه کسی پیشت نیست... چرا خودم یادم میره که خدا همیشه هست... چرا یادم میره که فکر کنم... چراااااااااااا؟
چقدر دلم این روزا گرفته...
آه ه ه ه ه ه ... شاید کسی این نوشته رو بخونه بگن دیوونست اما جدی دلم بدجور گرفته و برا اینکه کسی رو آزار ندم هنوز دارم می خندم... خستم از این که آدمای دنیا حرفمو نمی فهمن و خستم از خودم که مدام خدا رو یادم میره...
خدا کمکم کن، بدجور درموندم، نذار پیش عشق آبروم بره... نذار آبروم پیش اونایی که بهم تکیه کردن بره...
می دونم پیشت بی آبروام اما من بی تو که کسی رو جز تو ندارم...
زندگی بی تو سخت نیست بلکه نشدنیه...
دوست دارم
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|