عرفات |
دوشنبه 87 آذر 18 , ساعت 1:40 عصر
امروز روز عرفه است میگن همه توصحرای عرفات دنبال صاحبشون می گردند اما صاحب هممون یه جای دیگه است دلشو یه جای دیگه گره زده آره میدونم فهمیدی کجا رو میگم کربلا ، کربلا.... دوست دارم یه دعا کنم بگم خدا به حق ثار الله ، به حق صاحب الزمان ما رو به کربلا برسا...ن
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
جواد الائمه |
جمعه 87 آذر 8 , ساعت 11:40 صبح
شد حجره قتلگاهم ،من شاه بی سپاهم لشکر مرا نباشد، جز خیل اشک و آهم شد مرغ دل به سینه ،قرقابه خون و پر پر در حسرت مدینه ،وز یاد داغ مادر بر دل شکسته گشته، پهلو شکسته مهمان آتش به جان من زد، آن گیسوی پریشان درهای حجره ام را ،نا محرمان ببندید آی بی حیا کنیزان ، آهسته تر بخندید میخوام امروز آی جوونا، براتون قصه بخونم ناله هاتونو در آرم ،دلاتونو بسوزونم قصه ی یه مرد تنها، که تو خونشم غریبه جیگرش داره می سوزه ،ناله هاشم پر لهیبه به خودش می پیچه اما، میگه خوبه که می میرم همسرم یه کاری کرده ،دیگه از زندگی سیرم به خدا حیفه بمیره ،آخه اون خیلی جوونه روی خاک حجره تنها ،روضه ی عطش می خونه
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
زبان حال |
یکشنبه 87 آبان 26 , ساعت 11:15 صبح
پلکی مزن که چشم ترت درد می کند پر وا مکن که بال پرت درد می کند می دانم اینکه بعد تماشای اکبرت زخمی که بود بر جگرت درد می کند با من بگو که داغ برادر چه کار کرد آیا هنوز هم کمرت درد می کند مانند چوب خواهش بوسه نمی کنم آخر لبان خشک و ترت درد می کند لبهای تو کبود تر از روی مادر است یعنی که سینه پدرت درد میکند می خواستم که تنگ در آغوش گیرمت یادم نبود زخم سرت درد می کند کمتر به اسب نیز سوار و پیاده شو از این حجمه های سنگ سرت درد می کند
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
دانه لازم نیست |
شنبه 87 آبان 25 , ساعت 11:39 صبح
مرا که دانه اشک است دانه لازم نیست به ناله انس گرفتم ، ترانه لازم نیست ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم به طفل خانه به دوش ، آشیانه لازم نیست نشان آبله و سنگ و کعب نی کافی است دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست به سنگ قبر من بیگناه بنویسید اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم بزن مرا که یتیم بهانه لازم نیست مرا زملک جهان گوشه خرابه بس است به بلبلی که اسیر است لانه لازم نیست محبتت خجلم کرده عمه دست بردار برای زلف به خون شسته ،شانه لازم نیست به کودکی که چراغ شبش سر پدر است دگر چراغ بزم شبانه لازم نیست
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
بنت الحسین |
چهارشنبه 87 آبان 22 , ساعت 3:54 عصر
امروز توی نظرات یه شعر زیبا بود با اجازه صاحب نظر می زارمش روی وبلاک
کاروان رفت و من سوخته دل جا ماندم آه کز ناقه بیفتادم و تنها ماندم همرهان بی خبر از من بگذشتند و دریغ من وحست زده در ظلمت صحرا ماندم در پی قافله بسیار دویدم اما پایم از خار زرَه ماند و من از پا ماندم کودکی خسته و شب تیره و این دشت مخوف چه کنم رو به که آرم که ز ره وا ماندم
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
درد دل |
شنبه 87 آبان 18 , ساعت 1:53 عصر
اون روز دلم پر بود از درد ، درد گناه ، گناهی که گریبانم را می فشرد ، دیگر دستانم خالی بود، یک امید داشتم آن هم امید به خدایی که هیچ وقت آبرویم را نریخت . رفتم داخل آن فضا ، فضایی که هر کس بهر امیدی آمده بود با بیچارگی دستانم را بالا بردم گفتم خدایا میدونم بد بودم می دونم بیمعرفت بودم اما خدا سرمایه ام، دار و ندارم همانست که از چشمانم فرو میریزد خدایا من هیچ ندارم تنها اینو میخوام که امشب گریه کنم ،گریه.... چه شبی بود چه شد ، خدایا کمکم کن که دوبار شرمنده نشم
یا رب ( الهی من لی غیرک)
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
ابا صا لح |
شنبه 87 آبان 4 , ساعت 4:19 عصر
تقدیم به تو ای امام طرید ، ای یار بی کسان ، ای امید عالمین
به خدا دوستت داریم ، به خدا به یادتیم ، اما ....ببخش
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|
|
|
درباره وبلاگ |
مدیر وبلاگ : حامیدر[133] نویسندگان وبلاگ :
دریا (@)[56]
گمنام (@)[8]
مسافر (@)[2]
پاییز ارغوانی[5] انیس (@)[1]
من حامیدر هستم....
دوست دارم عاشق خدا باشم اما نتوانستم ،
دوست دارم گناه نکنم اما نتوانستم ،
ودر آخر دعایم این است خدایا فرج آقایم را برسان.
|
|
فهرست اصلی |
بازدید امروز: 12 بازدید
بازدید دیروز: 145 بازدید
بازدید کل: 245201 بازدید
|
|
لوگوی وبلاگ من |
|
|
|