سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باز می نویسم از یک احساس در قلبم که من را دیوانه کرده
یکشنبه 89 خرداد 9 , ساعت 10:3 صبح

سلام. دوست نداشتم ...راستی چقدر سخته وقتی داری به نهایت این میرسی که دیگه باید نا امید شد اما همیشه تو دلت یه حسی هست که تا خدا هست از هیچ چیز نباید ناامید شد. آره چقدر شیرینه که هنوز یه کسی را داری که بهش امید داشته باشی.وقتی میبینی که بهت میگن صبر داشته باش اما تو میبینی روز به روز به سمت این میره که باید صبرت بی نتیجه بمونه اونوقته که دوست داری بگی دیگه جایی برای امید نیست .اما هنوز دلت میگه خدا هست پس امید هست .دوست درای بگی خسته شدی از این همه صبر...اما خودم هم دیگه نمیدونم.کاش خدا نشونم میداد اون مصلحتی را که در پشت چشمان گریان و غم دار شبانه ام پنهان است.غمی که تا عمق وجود پنهان است..خدایا من مومنم به آنکه هر که دلش هوایی تو شد تو هوایش را داری

ای کاش کودک بودم ،

تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود.....

ای کاش کودک بودم ،

 تا از ته دل می خندیدم ، نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ....

 ای کاش کودک بودم ،

تا در اوج ناراحتی و درد ، با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم.....

ای کاش....

دلی دارم پر از غصه پر ازغم
دلی دارم مثه بارون و شبنم
دلی دارم مثال شیشه خورده
نزن دست بر دلم می پاشه از هم


نوشته شده توسط گمنام | نظرات دیگران [ نظر]
من و این دل هوایی
شنبه 88 اسفند 29 , ساعت 4:13 عصر

سلام.اول از همه دوستام می خوام که لحظه ی سال تحویل همه را دعا کنند و برای شفای بیماران هم همینطور.برای قلب من هم دعا کنید.قبلن ها فکر میکردم وقتی دلت میشکنه کاری به قلب جسمانیت نداره اما مثل اینکه اشتباه فکر میکردم.امروز حتی به زور نفس میکشیدم.هنوز توی قلبم احساس درد میکنم.اما میدونم یه دوا براش کافیه.بشنو و نگاه کن
دلت میاد کبوترات تو حرمت پر نزنن ؟
به سایه بون دستای مهربونت سر نزنن ؟
میدونی میخوام چیکار کنم ؟
میدونی میخوام کجا برم ؟
میخوام برای کفترا یه خورده گندم ببرم
اونجا که گنبدش طلاس با کفتراش پر بزنم
دوسش دارم اماممه در خونه شو در بزنم
بعضی شبا تو خونه مون بابام به مادرم میگه
میخوام برم امام رضا به خدا دلم تنگه دیگه
بابام میگه امام رضا مریضا رو شفا میده
دوای درد مردمو از طرف خدا میده
میخوام برم به مشهد و یه هفته اونجا بمونم
تو حرم امام رضا نماز حاجت بخونم
بهش بگم امام رضا مریضا رو شفا بده
دوای درد مردمو از طرف خدا بده
میخوام بیام به مشهدت ، طواف کفترای گنبدت
براشون یه کیسه گندم بیارم ، خبر از دردای مردم بیارم
بهشون بگم برام دعا کنن
اونقدر تا که تو رو رضا کنن

امسال که قسمت ما نشد که سال تحویلی حرم آقام امام رضا باشیم.اما از همین راه نسبتا دور بهش یک سلام خالصانه میکنیم تا ان شاء الله به همین زودیها قسمتمون بشه دوباره بریم توی ایوون طلا و ...
دیگه قلبم بهم اجازه نمیده ادامه بدم.نمیدونم چرا چشمام هم بارونی شده.
اللهم عجل لولیک الفرج
الهی و ربی من لی غیرک
التماس دعا


نوشته شده توسط گمنام | نظرات دیگران [ نظر]
از این هجران بی دیدار دلگیرم
سه شنبه 88 بهمن 27 , ساعت 3:33 عصر

سلام
کمی خسته ام ؛از زیادی گناهان و ایجاد حجاب
می نویسم
ولی شاید با بغضی بنویسم  که صدای هق هق آن ، در کوچه های انتظار آشنای توست
زمان در گذر است ...
چشمانم می لرزد
اشکهایم لغزان لغزان روانه است ...
سخت بی قرارم ...
دیشب خواب مسجدت را دیدم.دویدم و دستانت را گرفتم.یادم نیست چه چیزهایی گفتیم تنها یادم ماند که پرسیدی در جبران گناهان حاضری چه کار کنی؟تنها یک جمله از جوابم در خاطرم مانده است و آن اینکه از خجالت از گناهانم در پیشگاه خدا حاظرم زمین باز شود و من را ببلعد.
تو خندیدی و من باز تو را در بین جمعیت گم کردم.
و باز چشمان من گریان شده است .

آه از اینکه بگویم خسته ام از این گم کردن ها.بازگرد و بیا که باز دلم را سوزاندی و اگر به امید دیدن دوباره ات نبودم الان مرده ای بیش نبودم.
چقدر انسان فراموشکار است و به درستی او را انسان نامیده اند.نامی از ریشه نسیان و فراموشی.آنقدر گرم زندگی دنیا شده ایم که تنها گاهی به یاد خدا می افتیم.ای کاش برعکس بود و فقط گاهی به یاد دنیا می افتادیم.
من روی حرفم ایستاده ام تنها خدا اجازه بدهد.شاهرگ من ناقابل به پیشگاه توست.
خدا کند که اگر قرار بر آمدن شماست قرار بر آدم شدن ما هم باشد.

کوتاه گفته های آیت الله بهجت در باره امام زمان
* قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست!
* چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد!
* خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم!
* آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!
* اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟!
* با این که به ما نه وحی می شود نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجه نمی کنیم؛ در حالی که در تمام گرفتاری ها - اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی - می توان به آن واسطه فیض؛ حضرت حجّت (علیه السلام)، رجوع کرد.
* راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقه زبان... بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.


نوشته شده توسط گمنام | نظرات دیگران [ نظر]
خدایا جز تو کسی ندارم....و نمی خواهم که داشته باشم
یکشنبه 88 دی 20 , ساعت 11:53 صبح

تا که بودیم نبودیم کسی
گشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانیم چو هست

نه در آن وقت که افتاد و شکست

الهی و ربی من لی غیرک


نوشته شده توسط گمنام | نظرات دیگران [ نظر]
ببار باران دلم هوای گریه دارد
سه شنبه 88 دی 8 , ساعت 9:24 صبح

سلام.امروز بعد از مدت ها اومدم تا بگم.اما از چی بگم؟راستشو بخواین نزدیک به یک هفته ای هست که دوست دارم این پست را بزنم اما به چند دلیل که مهمترینش خراب بودن کامپیوتر خونمون بود نتونستم .دفعه اول که خواستم شروع به نوشتن کنم؛می خواستم از عاشورا بگم و اینکه اگر توی شهر شما مثل شهر ما،دسته های زنجیر زنی و سینه زنی میان تو خیابون ها و به قول بعضی ها بابا چه خبره راه را بند آوردن .کلی کار داریم و این چه وضعیه...خوب آقایون هم مثل خانم ها بروند توی مسجد و عزاداری کنند ...این چه وضعیه سر خیابون ها آوردن.؟...

خوب دیگه چی .این دل ما شده ...نمی دونم اسم دلم را چی بزارم که هر کی از یه جایی کم میاره و به قول خودشون دلشون می گیره میان با دل ما یه همنوایی بکنن.باشه حرف های شمام روش اما بزار یه دلیل برات بگم اگر راضیت نکرد باز هم بگو که این مراسم های سنتی بده.فقط یک جمله و اونم اینکه اگر قرار باشه مراسم های محرم هم تنها به مساجد کشیده بشه(البته نظر خودم اینه که خانم ها حتما توی مساجد بروند) یهو دیدی چشم باز کردیم و ای دل غافل محرم اومد اما از شهرمون نه بوی محرم میاد نه صدای محرم میاد.درسته باید از این مراسم ها درس زندگی را بگیریم اما به قول رهبر عزیزمون بهتره که شکل سنتی مراسم ها و مداحی ها رو هم حفظ کنیم.
می دونم الان این نسل واصلی ها می گن دوباره این بچه های وبلاگ زیاد حرف زدن اما خداییش ما مثل شما بلد نیستیم ادامه مطلب بزاریم پس مجبوریم همه حرف هامون را یه جا بزنیم.آخه بعدش می خواستم از یکه بگم که نمیدونم کجای کربلا بهش سخت گذشت.وقتی جلوی برادرش حضرت علی اکبر را گرفته بود تا به جنگ نره یا وقتی که حضرت عباس از میدان برنگشت و به پدر گفت که من دیگه آب نمی خوام تنها به عمو بگو برگرد.یا وقتی پای برهنه توی بیابون ها می دوید
اما حرف کم کنم و تنها
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین(ع)
ببار باران که دلم هوای گریه دارد


نوشته شده توسط گمنام | نظرات دیگران [ نظر]
خدایا بدون تو هیچم و با تو همه چی...
سه شنبه 88 آذر 3 , ساعت 7:35 عصر

به نام خداوند مهربان
به نام خدایی که همیشه بود و من بعضی وقت ها ندیدمش
خدایی که همیشه برام خدایی می کرد با نام ها یی چون  بخشندگیش .مهربانیش .ستار العیوب بودنش.غفار الذنوب بودنش با کرامتش  و بودن همیشگیش در کنارم

ولی از بندگی من خبری نبود
خدایا چقدر دلم تنگ شده
دلم برات چقدر تنگ شده
برای خوب بودن
برای مومن بودن
برای سجده به درگاهت با خلوص نیت و چشمان پر اشک
برای تلاوت قرآنت با صوت ناموزون من

خدایا دلم برات تنگ شده 

سلام
امروز اومده بودم تا به یه گروهی برای کارهای روز عرفه کمک کنم اما نمی دونم چرا دوباره نا خود آگاه دلم گرفت و گریه کرد.اما...
نه...میدونم چشه.دوباره هوایی شده .یاد خاطرات سال قبل و شب قبل از روز عرفه و عید قربان و نمی دونم چقدر داره دووم میاره اما اگر دست خودش بود داد میزد .شاید من دارم جلوی داده دلم را می گیرم.حسرت یه شب مونده به دلم .حسرت یه نگاه دوباره.حسرت یک خاطره.

امروز دلم گرفت و گریه کرد.
ای بابا به دوستت قول دادی کمکش کنی حالا اومده درد دل خودت را می گی.اما بزار حرف آخر را هم بزنم و برم.
آه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

فغان
فریاد

فریاد بی کسی
فریاد تنهایی
ولی خدایا صبر تا کی؟
خدایا می ترسم با تک تک سلول ها بدنم می ترسم
خدا یا من هیچی ندارم نه ایمان قوی که محفوظ از این فتنه های آخر زمان باشد
نه آن صبری که من را به آرامش برساند

خدایا التماس می کنم

زار می زنم
ضجه می زنم
به درگاهت دعا می کنم
و تو آن خدا یی هستی که گفتی ادعونی استجب لکم
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا امضا کن نامه ظهور مولایم
خدایا حفظم کن از شر همه بدی ها
خدیا اولین و آخرین امیدم
اولین و آخرین پناهم تویی
یا علی تا مهدی


خوشا تنهایی و شب های تارم
که با یاد تو اشک از دیده بارم
تو می دانی که در سوز و گدازم
شها مگذار اندر انتظارم


نوشته شده توسط گمنام | نظرات دیگران [ نظر]
ابا صالح التماس دعا
شنبه 88 آبان 2 , ساعت 5:29 عصر

سلام.امروز که اومدم نمی خواستم چیزی بنویسم اما خودش کلمات را روی صفحه کامپیوتر می نشاند.روز پنج شنبه ای که گذشت ؛دعای کمیلی که رفته بودم باعث شد بغض یک ماهه ای که به گلوم فشار می آورد و داشت خفه ام می کرد بترکه.همیشه وقتی شعر مورد علاقه ام را که هر جا درمونده میشم با خودم زمزمه می کنم به زبان می آوردم ناخودآگاه گریه ام می یومد و آروم می شدم. اما یک ماهی بود که هر کاری می کردم بغضم نمی ترکید.دیگه واقعا داشت خفه ام می کرد. اما این هفته که رفتم دعای کمیل مداح همون دو تا شعری را خوند که زمزمه اش مثل همیشه اشک از چشمام جاری می کرد اما این یک ماه دوام آورده بود.با اولین بیتی که شروع کرد به خوندن انگار دلم بهونه گریه کردن را پیدا کرده بود.
خدایا عاشقات را با غم عشق آشنا کن
ز غم های دگر جز غم عشق خود رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن.

تا رسید به ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش.آخ اینجا بود که دیگه داشت قلبم از جا کنده می شد.اما دلم هنوز آروم نشده.امروز صبح دوباره بعد از یک سال برای خدا نامه نوشتم.آخرین نامه ای را که نوشتم سال قبل حدودا یک ماهه دیگه بود.اونقدر نامه ننوشته بودم برای خدا که دیگه یادم رفته بود چه جوری باید شروع کنم و کجا باید تمام کنم.نمی دونم اما تا ماه دی داره خیلی عذاب آور برام تموم میشه. همش منتظر اومدن روز عرفه ام.آخه یاد آور خیلی خاطره هاست. اما همین یادآوری هم عذابم میده .آخه می ترسم. میترسم روز عرفه بیاد اما یه اتفاق نصیبم نشه.
فکر کنم زیادی حرف  زدم.اما
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
نشست ،غرق تماشای آبشار خودش
چه انتظار عجیبی است این که شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش

اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم ارزقنی شهادت فی سبیلک


نوشته شده توسط گمنام | نظرات دیگران [ نظر]
جان نثارم رهبر
دوشنبه 88 مهر 20 , ساعت 1:26 عصر

سلام.دوست داشتم اولین مطلبی که می گذارم روی این وبلاگ یه حال گیریه درست و اساسی از نویسندگان این وبلاگ بکنم که این چه وضع وبلاگ نویسی با متن هاتون.حالا که یک دوره ی آم.زشی به عنوان نویسنده براتون گذاشتم کاملا در جریان امور قرار خواهید گرفت.
اما تو جامعه اطرافمون اتفاقاتی افتاد که یه خورده زیادی حالمون را گرفت . دیدیم باید دفاع کنیم از دینم ، از اعتقاداتم و از رهبرم. خلاصه اومدم بگم
جان نثارم رهبر
پیرو خط عشقیم با دلای سادمون
جون همه فدای رهبر آزادمون


اومدم تا به قول شهید بزرگوار آوینی بگویم: ای شقایق های آتش گرفته دل خ.نین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد آیا آن روز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟
آرمان خواهی انسان مستلزم صبر بر رنج هاست ؛پس برادر خوبم برای جانبازی در راه آرمان ها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبور ترین انسان ها باشی.
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگردار تر از صد مردیم
هرزمان بوی خمینی به سر افتد مارا
دور سید علی خامنه ای می گردیم


سنگر خوب و قشنگی داشتیم
شهید گمنام مددی

نوشته شده توسط گمنام | نظرات دیگران [ نظر]

درباره وبلاگ

از کربلا چه خبر!؟

مدیر وبلاگ : حامیدر[133]
نویسندگان وبلاگ :
دریا
دریا (@)[56]

گمنام
گمنام (@)[8]

مسافر (@)[2]

پاییز ارغوانی[5]
انیس (@)[1]


من حامیدر هستم.... دوست دارم عاشق خدا باشم اما نتوانستم ، دوست دارم گناه نکنم اما نتوانستم ، ودر آخر دعایم این است خدایا فرج آقایم را برسان.
فهرست اصلی
بازدید امروز: 40 بازدید
بازدید دیروز: 145 بازدید
بازدید کل: 245229 بازدید

لینک های روزانه

فهرست موضوعی

سلام، از کربلا چه خبر، چاه، کوچه .
نوشته های پیشین

یا حسین
ام ابیها
اباصالح
سیره عملی
زمستان 1387
پاییز 1387
لوگوی وبلاگ من

از کربلا چه خبر!؟
لینک دوستان من

►▌ استان قدس ▌ ◄
حامیان ولایت
.: شهر عشق :.
اصولی رایانه
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
امیدزهرا omidezahra
بازمانده تنهای تنها
درباره امام علی
بانوی بی حرم
در باره امام علی ( علوی ها)
ذاکر کربلا
بازمانده تنها
پرستو(منصور صابری)
نون و القلم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ستارگان صبح
حدیث نفس
مهدی باوری
انسانم آرزوست
وبلاگ نویس شهر ما
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
سنگفرش خیال
نفس یار
بوی خاک
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
راز اشک
آوای دل(ایمان)
نسل واصل
مهدی روزبهانی
بیت العباس
دیدار
باران پشت شیشه است
حلبی آباد 316
فروزنده
به سرای خسته دلان خوش آمدید.....
مهندسی عمران
هیئت محبان الزهرا
حامد
خادم الحسین(هیئت)
سنگ صبور
مجنون الحسین
نجوای شبانه(مهدی)
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عطا
زیباترین شکیب
انا مظلوم حسین
بنیاد اینترنتی مهدی(عج)

از همه جا از همه چیز
سام سایت تبیان 1
بانوی بی حرم
حمید شرق
آرامش
صفحات اختصاصی

موضوعات وبلاگ

موسیقی وبلاگ

اشتراک در خبرنامه

 
کل یادداشت ها

پس از مدت ها
شهید صبوری
محرم
دلتنگی
جواد الائمه
عرفه...
امام رضا
می دونی دوست دارم...
ویژگی های عالم آخرت1
کربلا
سلام دوباره
التماس
تصمیم
یا علی
شعبانیه
[همه عناوین(200)][عناوین آرشیوشده]
طراحی شده توسط نو آوران پارس - با همکاری وب تولز ( خدمات وبلاگ نویسان )