سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتظار
یکشنبه 88 خرداد 3 , ساعت 9:47 صبح

سلام.یک هفته است دارم با دلم کلنجار می رم.کاش وقتی حضرت زهرا پشت در مهدی اش را صدا زد گوش ما کر نبود .کاش مادر دو عالم ،مادر من یه لحظه می خندید.کاش گریه حرام می شد تا مادرم اینقدر گریه نمی کرد. امروز از هیچکس توقع ندارم که جوابم بده و قانعم کنه، شاید حتی اگر میتونستم کاری میکردم که کسی نتونه نظر بده.اما فقط از یک نفر انتظار دارم جواب بده .از کسی که مدت هاست منتظر جوابشم .آره شاید اون جواب میده و من نمیشنوم .آره درست اما به خدا من آدمم و ضعف انسانی دارم .آره می دونم اونقدر آسمانی نشدم که گوش دلم بشنوه.اما میخوام بهش بگم تو نیومدی جواب بدی خیلی ها دلم را شکوندند .وقتی با تمام وجودم میگفتم آقا مهدی نوکرتم ،خیلی ها بهم گفتند همه نوع حرف از اینکه چقدر پیش خدا خود شیرینی گرفته تا بعضی آدم خوب ها که گفتند انگار فقط امام زمان مال اونهاست .من نمیگم امام زمان مال منه، نه.آقا مهدی مال همه دنیاست .اما من فقط میخوام که من مال خدا و آقا مهدی ام باشم.آره الان میگی من جواب دادم تو نشنیدی.اما بگو با این دلم حالا چه کار کنم.من نمی خوامش ،برای خودت .هر کاری دوست داری باهاش بکن .مگه خدا نگفت توی دل شکسته جا داره. حالا دل من اندازه یه دنیا شکسته از همه چیز.اما بازم میگه حالا همه هر چی میخوان بگن.آقا مهدی به مادرت فاطمه زهرا قسمت میدم کمک کن آخه می خوام به اندازه دریا و آسمون نوکرت باشم.حالا یه درد دل با وبلاگ اینکه وقتی میخوام باهاش حرف بزنم موقع درد و دل هام خودش و صاحب اصلی اش خدا و آقام همه حرف هام را گوش میکنن بدون اینکه ملامتم کنند .حالا حتی اگر بعد توی نظرات ملامت هم باشه اما زمانی که درد دل منه با گریه هام خوب تا میکنه.
آقا جون برای این غلام سیاه ،خوشحالی تو بسه آقا.
خیلی دوست دارم آقا جون.
کربلا یعنی تمام عشق ها   انتهای عشق بازی با خدا


نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
فاطمیه
شنبه 88 خرداد 2 , ساعت 11:57 صبح

این روزها ، روزهایی است که خدا هم عذادار است آری ( فاطمیه خدا هم غرق ماتمه) این روزها دل امام حسن و امام حسین خون است و زینب گوشه ای از خانه نظاره گر مظلومیت پدر و درد مادر است نمی دانم چه خواهد شد اما آسمان خبر از روزی را می دهد که علی این علی خیبر شکن در راه مسجد تا خانه بارها به زمین می نشیند ، آسمان خبر از ناله مردی را در نیمه های شب میدهد ، مردی که در حال غسل دادن تمام عشق و زندگیش می باشد
ای آسمان چرا در این روزها نمی گریی،  نکند به تو هم همچون فرزندان زهرا سفارش شده که گریه ات را در سینه ات حبس کنی تا مبادا نا محرمان چیزی بفهمند
ای آسمان صفحه دل تو خبر از رفتن مادر را می دهد ، مادری که ناموس خداست ، مادر پیامبر است و تمام عشق و زندگی علی ولی خدا ...
آه از دست این زمانه  ، این زمانه بی معرفت که به دردانه پیامبر ، پاره تن او رحم نکردند و دل سنگ آنان را حتی ناله زهرا در پشت در هم نرم نکرد ، این کینه با دلها چه می کند
ای وای ، ای وای از این نامردمان سنگ دل
این روزها باید با علی و بچه های علی گریست و گریه کرد تا شاید ، تا شاید ...


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
پاسخ یک سوال
دوشنبه 88 اردیبهشت 28 , ساعت 5:29 عصر

انگار سوالی از من شد و من آنرا پاسخ ندادم اما شاید جواب ندادن من به خاطر این بود که فکر می کردم این سوال ، سوال نیست بلکه تلنگر است اما پس بذارید پاسخ دهم
برنامه ها پشت سر هم می گذشتند و یکی پس از دیگری تمام میشد و حال این سوال مطرح است که اصلا برنامه برای چه ؟... برای اینکه از بقیه کم نیاریم یا نه واقعا دلیل دیگری دارد شاید ما هم
نمی دانیم ...
حال اصلا چرا این سوال مطرح شده من نمی دانم اما واقعا خودمان هم که به این فکر کردیم؟
بذارید اینطور مطرح کنم چه رقابتی اصلا رقابت با کی با افرادی که همه آنها هم مثل ما هستند نه مگر ما با بقیه چه فرقی داریم ، شما بگید آیا برنامه ای که برای رقابت با دیگران باشه ارزش زحمت کشیدن داره ؟
من که هیچ اما افرادی رو می دیدم که ساعت ها وقتشونو میذارن تا برنامه به هدف برسه فقط به خاطر خدا و نور دلشون حالا حیف نیست این زحمت ها رو با کلمه رقابت از بین ببریم اونم رقابت سر چی ، سر اینکه ما بهتریم یا دیگری ، سر اینکه ما بهتر کار انجام می دهیم یا دیگری من فکر نمی کنم کسی به خاطر رقابت کار انجام داده باشه و از خدا هم می خوام که کمکمون کنه تا از روی دلهامون برنامه اجرا کنیم
در آخر به همه ی اونایی که درد دلشون به ما رسید میگم ما رو حلال کنید اگر برخورد بدی کردیم
می دونیم اشتباه کردیم و شما بذارید پای خستگی...
یا علی


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
آقا مهدی
شنبه 88 اردیبهشت 26 , ساعت 11:58 صبح

امروز پس از گذشت سه روز از یک سه روز قشنگ باز به سراغ وبلاگ آمدم تا حداقل بر صفحه این وبلاگ بنویسم خدایا ممنون تو هستیم از اینکه توفیق دادی تا در این دهه اول فاطمیه کاری انجام دهیم ، کاری حداقل برای دلمان .
سه روز به سرعت باد گذشت و آن شب ها خدا کند که از یادمان نرود شبی که برای فاطمه گریستیم ، شبی که برای غربت علی گریه کردیم و شبی که همراه زینب سر بر دیوار گذاشته و ناله زدیم
فراموش نکنیم که چه شد و چه گذشت بر همه ما ...
حال درد دلی کنیم با مهدی دلها اما اینبار اینطوری...
سلام آقا مهدی ، دلم برات تنگ شده میدونم خیلی وقته برات نامه ننوشتمو حتی یادتم نکردم اما آقا مهدی شما خیلی بزرگواریو مارو
ان شا الله به بزرگواریت میبخشی اما آقا مهدی کی می خوای از سفر بر گردی دیگه دلمون طاقت دوریتو نداره آقا مهدی درسته مابیمعرفتیم اما به ما بیمعرفتا هم یه سری بزن بعضی وقتا یه نگاهی به ما هم بکن در آخر میگم
فدای اشک چشم هایت


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
جمعه ظهور
جمعه 88 اردیبهشت 25 , ساعت 10:14 صبح

تـا لحظـه ظهـور شما گریه می کنم
در رو به روی آیـنـه ها گریه می کنم
یک روز در غریبی تان ذوب می شوم
یعنی تمـام داغ تـو  را  گریه می کنم
یک جمعه از شروع سحر با نبود تو
یک ریز تا نماز عشاء گریه می کنم
رنگ تمام زندگیم جور دیگری است
در سایـه نگـاه تـو تـا گریه می کنم
هر چند کـم، شبیـه تـو در گوشه دلم
من هم برای کرب و بلا گریه می کنم
دارد غـروب می شود امـا، نـیـــامدی
یا می کنی طلوع، و یا گریه می کنم
این جمعه هم نیامدی و قول می دهم
تـا جـمـعه ظـهـور شمـا گریـه می کنم



نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
قافله دل
چهارشنبه 88 اردیبهشت 23 , ساعت 7:50 عصر

سلام.تمام شد. این برنامه سه روزه ایام فاطمیه هم تمام شد. اما خدا وکیلی این شب آخری نگذاشتند همه گریه هام را بکنم. آخه دلم از دست کارام خیلی پره. از موقع قرآن خوندن دوست داشتم گریه کنم تا اینکه در آخر برنامه به اوجش رسید. حالا از بقیه که بسه و گریه نکن اما من ...چقدر دلم از دست گناهام دلگیره. با این گناهام به کجا می خوام برسم ...امروز خجالت میکشیدم که به پدرم امام زمان بگم نصیبم کن کربلا و دیدنت و شهادت و.... آخه چقدر خودخواه شده بودم .فقط خودم ...همه حاجت هام شده من... برای من...من...خسته شدم . با این گناهان و این کارها شهادت را می خوام ...ای نفس آخه خجالت نمیکشی گناه میکنی بعد میگی خدایا شهادت نصیبم کن ...به کجا چنین شتابان.از خدا و امام زمان خجالت نمیکشی .چرا حرفات با عملت فرق داره. چرا اینقدر زمینی شدی که وقتی بهت میگن التماس دعا جرات نمیکنی داد بزنی بگی آی مردم یک حاجت بزرگتر دارم که می خوام تا اون بر آورده نشده برای چیز دیگه ای دعا نکنم . چرا داری فقط ادعا میکنی. امروز باز یاد حرف شهید آوینی افتادم که میگوید:تظاهر به دانایی هیچ گاه جای دانایی را نمیگیرد .می خواهم کاری کنم که هر چه هست خدا باشد.حالا امام زمانت آواره ،طرد شده، تنها و یگانه است اما تو چه کار میکنی براش حتی از دعا کردن تنها برای او دریغ میکنی .دل بیدار شو دیگه خسته شدم شروع به کار کن .خدایا خودت کمکم کن معنی جمله شهید آوینی را درک کنم .خدایا از گناهام خسته شدم.آخه تا کی ؟خدایا امروز نمیگم دلم برات تنگ شده .امروز بازم میگم دلم برات تنگ شده.خدایا خیلی دوست دارم ..خدا ..خدا
امام زمان میدونم بی وفایی کردم .گناه کردم ..دلت را  وای سوزاندم...اشکت را در آوردم .وای به حال دل بی خبرم ...اما اما ،مهدی جان ،پدرم چشم به راحتم .بیا که جدایی ...جدایی...چه بی خبرم از دل تنگم که جدایی بهانه دیدار است .مدی ام با تمام وجود فریاد میکنم سکوت بسته در گلویم را :خدایا بیاید ...بیاید آن سفر کرده که صد نه هزاران قافله دل همره اوست.

                        الهم عجل لولیک المولانا صاحب الزمان 
       خدایا دلم را به ظهور مهدی زنده و شاد بگردان.آمین یا رب العالمین.


نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
شرح درد
چهارشنبه 88 اردیبهشت 16 , ساعت 10:38 صبح

سنگ‏ها بر سوگ تو ندبه می‏خوانند؛ در غروبی که شاخه‏ات را شکسته بودند.
امشب، جای پای دوست، در خانه خالی است و ترنم مهربانی، بی‏حدیث حضور او، خاموش است.
... علی، شبانه یاسرا بدرود می گوید! شبانه، داغ دلش را به چاه می‏گوید؛ اگرچه فردا صبح، از سمت خانه همسایه بوی نان آید.
دوباره بغض حسن با حسین می‏گیرد.
و جای خالیِ مادر به خانه می‏پیچد.
کجاست فاطمه
امشب؟ کجاست بانوی نور؟


ای دل مددی که بی امان گریه کنیم         چون ابر بهار و آسمان گریه کنیم
امروز که روز رفتن فاطمه است             با مهدی صاحب الزمان گریه کنیم
یا فاطمه بگذار که با این همه غم             از بحر شهادت شما گریه کنیم
ساقی امشب آتشی دارد دلم                  شعله شعله اشک می بارد دلم
عشقم  امشب باجنون آمیخته                اشک های من به خون آمیخته
همچو موج آتشم سردرگمم                  نیستم گرچه میان مردمم   
خودنمیدانم کجایم کیستم ؟                   هستی ام رفته زدستم نیستم
من چه می گویم بهارم گم شده              زیردست و پا قرارم گم شده
ای دریغا عمق زخمم فاش نیست             شرح دردم کار کند وکاش نیست
از لب و دست هزاران چنگ و نی          آید آیا سوز دل ابراز  نی
شعر هم هر دم نوایی می زند               گاه گاهی دست وپایی می زند
سیلی طوفان و ساحل دیده ای ؟            ماهی افتاده در گِل دیده ای ؟
دیده ای پرهای درهم ریخته ؟               با سپیدی سرخ را آمیخته
سرو را گاه نشستن دیده ای؟               شاخه را وقت شکستن دیده ای ؟
سینه ام آتشفشانی میکند                    شعر اما بی زبانی میکند


نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
فدک
دوشنبه 88 اردیبهشت 14 , ساعت 9:18 صبح

 بسم رب المنتظر المهدی

 ای کاش فدک این همه اسرار نداشت             ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
فریاددلِ محسن زهــرا ایـن است
             ای کاش در سوخته مسمار نداشت

  ما بچه شیعه‌ها که همیشه این شعر رو شنیدیم، میدونیم فدک چیه؟
میتونیم از حق غصب شده‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها در برخورد با مخالفین اهل بیت دفاع کنیم؟
  فدک سرزمین حاصلخیزی بود که در فاصله‌ی حدود 170 کیلومتری مدینه. درآمد سالیانه‌ای حدود بیست و چهار هزار(بنا به قولی هفتاد هزار) دینار داشت که برای هر کسی میتونست وسوسه‌انگیز باشه. این سرزمین نزدیک قلعه‌ی خیبر بود و طبق اتفاق نظر مورخین شیعه و سنی بعد از فتح خیبر، یهودیان دچار ترس شدند و این سرزمینها رو به مسلمین بخشیدند تا در امان باشند. بعد از این قضیه آیه‌ی 6 سوره‌ی مبارکه حشر نازل شد که اموالی که بدون جنگ و خونریزی به مسلمانان میرسید رو فیء نامید و اونها رو متعلق به پیامبر(ص) اعلام کرد.
 
وَمَا أَفَاءَاللهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْل وَلاَ رِکَاب وَلَکِنَّ اللهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یَشَاءُ وَاللهُ عَلَی کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ.و در آیه‌ی بعد هم مصارفش مشخص شد که این اموال در دست پیامبر و اهل بیتش باید باشد جهت کمک به یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان.
  
بعد از نزول آیه 38 سوره‌ی روم
"فآتِ ذَا القُربی حَقَّه" جبرئیل نازل شد و فرمود:"فدک را به فاطمه ببخش". در تفاسیری از  اهل سنت، بعد از ذکر این آیه نقل کردند که:" لَما نُزِلَت وَ اتِ ذاالقُربی حَقًهُ دَعَا النًبِی (ص) فاطِمَةَ فَاَعطاها فَدَکَ الکَبِیرَ " هنگامیکه آیه نازل شد ، پیامبر(ص) فاطمه را فرا خواند و فدک را به او بخشید.(احمد ثعلبی در تفسیرالبیان ، جلال الدین سیوطی در جلد چهارم تفسیر خود از ابی سعید خدری ، حاکم ابوالقاسم حسکانی در تاریخ خود ، ابن کثیر در تاریخ خود ، شیخ سلیمان بلخی در باب 39 ینابیع المودة از تفسیر ثعلبی وجمع الفوائدو عیون الاخبار) این قضیه سه سال قبل از رحلت پیامبر(ص) بود و در طی این مدت حضرت زهرا(س) درآمد فدک رو بین فقراء تقسیم میکردند. بعد از رحلت حضرت رسول(ص)، خلیفه‌ی دوم خطاب به خلیفه‌ی اول گفت اگر فدک در دست آنها باشد با تقسیم درآمد بین فقرا، در دلها نفوذ میکنند. این بود که ابوبکر با استناد به حدیث جعلی که به پیامبر نسبت داد " نَحْنُ مَعاشِرَ الَانْبِیاء لا نُورث ما تَرَکْناهُ صَدَقَة"
ما پیامبران ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند صدقه است، به سراغ حضرت صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها اومد و به اسم گرفتن حقوق بیت المال فدک رو مطالبه کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه‌ی فدکیه‌ی خودشون این حدیث جعلی رو رد میکنند....
جالب اینجاست که این زمین بارها دست به دست چرخیده است. اول از همه ابوبکر آنرا غصب کرد. بعد از عمر، عثمان آنرا به مروان داد و در دست بنی امیه بود تا عمرابن عبدالعزیز این سرزمین را به فرزندان حضرت زهرا(س) بازگرداند. این سرزمین در دست بنی فاطمه بود تا یزیدابن عبدالملک مروان دوباره آنرا غصب کردو بعد در تصرف بنی امیه بود تا احمد سفاح نخستین خلیفه عباسی آنرا برگردانید لکن منصور دوانقی برای مرتبه سوم آنرا غصب کرد. گویند مهدی عباسی پسر منصور به اهل بیت برگردانید و بعد پسرش هادی غصب کرد و چون مامون خلیفه شد مجلسی تشکیل داد و از علما دعوت کرد و آنگاه قضیه فدک را مطرح نمود و کاملا روشن شد که فدک ملک زهرا بوده است.در همان مجلس نوشت که فدک را به اولاد فاطمه برگردانید و عوایدش به دستور امام رضا به مصارفش میرسید بعد هم در دست حضرت جواد بود تا آنکه متوکل عباسی آنرا غصب کرد و تا این زمان همینطور بحال غصب باقی است.

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
گمگشته
یکشنبه 88 اردیبهشت 13 , ساعت 2:6 عصر

سلام امروز دلم برای مادرم ، مادر هر دو عالم فاطمه زهرا(س) تنگ شده.کاش غمش را درک میکردم. کاش من باعث غمش نمیشدم.کاش تلاش میکردم سرباز فرزندش مهدی باشم کاش...مادر مرا ببخش.مادر ببخش اگر آتش افروختم اگر با گناهم سینه ات سوختم.ببخش مادرم ،مادر مهربان. التماس دعا.
اللهم عجل لولیک الفرج

باز هم موسم پرپر شدن گل آمد
باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد
آسمان دل ما ابرى و بارانى شد
دیده را موسم اشک و گهرافشانى شد
دل بى‏سوز و گداز از غم زهرا دل نیست
دل اگر نشکند از ماتم او، جز گل نیست
خون و اشک از دل و از دیده ما مى‏جوشد
فاطمه صورت خود را ز على مى‏پوشد
عمر کوتاه تو، اى فاطمه فهرست غم است
قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است
رفتى، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند
با دل خسته و بشکسته على تنها ماند
اثر دست‏ستم از رخ نیلى نرود
هرگز از یاد على، ضربت‏سیلى نرود
با على راز نگفتى تو زبازوى کبود
باپدرگوى که بعد از تو چه بود و چه نبود
شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا
مرگ جانسوز چرا؟ دفن غریبانه چرا؟
داغ ما آتش و میخ در و سینه است هنوز
مدفن گمشده در شهر مدینه است هنوز
باغ، تاراج شده، عطر اقاقى مانده است
سنت دفن شبانه ز تو باقى مانده است


نوشته شده توسط دریا | نظرات دیگران [ نظر]
کوزه گلی
یکشنبه 88 اردیبهشت 13 , ساعت 9:58 صبح

سلام علی قلب زینب صبور

دیروز یه مطلبی خوندم ، یه نفر تو اون مطلب از من و یه عده حلالیت طلبیده بود اما به خودم گفتم چرا ؟ چرا باید یه نفری که توی شلوغی این دنیا میاد و حرف دل یه عده آدمو میزنه حالا باید بیاد و حلالیت بطلبه فقط به خاطر اینکه فکر میکنه یه نفر و یا چند نفری رو به دردسر انداخته اما واقعا چرا؟
چرا ما باید به خاطر اشتباهات دیگران عذرخواهی کنیم ،نه نباید...
دلم از این زمونه ی چند رنگ گرفته ، از این زمونه ای که آدم های توش چند رنگ دارند شاید قبلا آدما رو میشد بهتر شناخت ، شاید قبلا آدما یا سیاه بودن یا سفید اما امروز سیاهو سفیدی آدما با هم قاطی شده و تبدیل به خاکستری شده شاید کمتر بشه به آدما اطمینان کرداما توی این دنیای شلوغ یه روزی یه نفری باز به خودش جرات داد تا فریاد بزنه و از حق حداقل خودش دفاع کنه ، یه نفری به خودش اجازه داد که بگه آی مردم ما حق نداریم به هم بی حرمتی کنیم و خیلی حرف های دیگه که ما نتونسته بودیم بگیم اما حیف که هر کسی از ظن خودش شد یار اون یا اینطور بگم که چون کافر همه را به کیش خود پندارد ، حرفهاشو پشتو رو فهمیدند ، هر کی تا حرفشو شنید به جای فکر فقط مثل دیوونه ها داد و فرباد کرد ، حتی به خودشم یه لحظه اجازه نمی داد که فکر کنه شاید حرف های این آدم درست باشه فقط داد زد و وقتی هم که دید داد زدن فایده نداره شروع کرد به تهمت زدن و خراب کرد خیلی ها
اما من امروز می خوام بگم اون کسی که حرف حق و زد نباید عذر خواهی کنه ، اصلا از کی ؟ حرف حق همیشه حقه و باید زده بشه و اگر هم میگن باید به موقع اش زده بشه من میگم درسته و الآن موقع این حرف بود و دست اونیکه این حرف ها رو زد درد نکنه  خسته ام نباشه...
آخرین حرفم هم اینه کوزه ی گلی وقتی ادعا کرد یا حتی فکر کرد کوزه ی چینی شده باید زدش و خوردش کرد

یا علی 


نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

درباره وبلاگ

از کربلا چه خبر!؟

مدیر وبلاگ : حامیدر[133]
نویسندگان وبلاگ :
دریا
دریا (@)[56]

گمنام
گمنام (@)[8]

مسافر (@)[2]

پاییز ارغوانی[5]
انیس (@)[1]


من حامیدر هستم.... دوست دارم عاشق خدا باشم اما نتوانستم ، دوست دارم گناه نکنم اما نتوانستم ، ودر آخر دعایم این است خدایا فرج آقایم را برسان.
فهرست اصلی
بازدید امروز: 10 بازدید
بازدید دیروز: 30 بازدید
بازدید کل: 240777 بازدید

لینک های روزانه

فهرست موضوعی

سلام، از کربلا چه خبر، چاه، کوچه .
نوشته های پیشین

یا حسین
ام ابیها
اباصالح
سیره عملی
زمستان 1387
پاییز 1387
لوگوی وبلاگ من

از کربلا چه خبر!؟
لینک دوستان من

►▌ استان قدس ▌ ◄
حامیان ولایت
.: شهر عشق :.
اصولی رایانه
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
امیدزهرا omidezahra
بازمانده تنهای تنها
درباره امام علی
بانوی بی حرم
در باره امام علی ( علوی ها)
ذاکر کربلا
بازمانده تنها
پرستو(منصور صابری)
نون و القلم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ستارگان صبح
حدیث نفس
مهدی باوری
انسانم آرزوست
وبلاگ نویس شهر ما
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
سنگفرش خیال
نفس یار
بوی خاک
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
راز اشک
آوای دل(ایمان)
نسل واصل
مهدی روزبهانی
بیت العباس
دیدار
باران پشت شیشه است
حلبی آباد 316
فروزنده
به سرای خسته دلان خوش آمدید.....
مهندسی عمران
هیئت محبان الزهرا
حامد
خادم الحسین(هیئت)
سنگ صبور
مجنون الحسین
نجوای شبانه(مهدی)
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عطا
زیباترین شکیب
انا مظلوم حسین
بنیاد اینترنتی مهدی(عج)

از همه جا از همه چیز
سام سایت تبیان 1
بانوی بی حرم
حمید شرق
آرامش
صفحات اختصاصی

موضوعات وبلاگ

موسیقی وبلاگ

اشتراک در خبرنامه

 
کل یادداشت ها

پس از مدت ها
شهید صبوری
محرم
دلتنگی
جواد الائمه
عرفه...
امام رضا
می دونی دوست دارم...
ویژگی های عالم آخرت1
کربلا
سلام دوباره
التماس
تصمیم
یا علی
شعبانیه
[همه عناوین(200)][عناوین آرشیوشده]
طراحی شده توسط نو آوران پارس - با همکاری وب تولز ( خدمات وبلاگ نویسان )